بسم الله
با سلام خواستم سال نو را تبریک بگم یاد یه نوشته از داداش علی افتادم وقتی خواستم خود شیرینی کرده باشم و عید رو بهش تبریک بگم با یک پیام کوتاه به لطف این تلفن های همراه و زحمت دید و بازدید رو کم کنم!
در شیعه گی تمام ما تردیدست ****** مولا زگناه خلق، در تبعیدست
نفرین به شعور نقشه جغرافی ****** بحرین عزا گرفته، ایران عید است!
سه ماهی سر یک پروژه تدوبن گیر بودم، حاج حسین شاکی و ما همچنان شرمنده باقی!
توی تعطیلات وقت شد با خانواده رفتیم فیلم مسعود دهنمکی رو دیدیم بعد از پایان فیلم یاد نشریه شلمچه افتادم و قصه حذفش شاید دوباره تکرار شد این داستان اگر من و تو باز نشکنیم این سکوت رو . متنی دیدم از خود مسعود در آینه جادو باز نشر میدم چون وظیفه ماست از اطاعت و عبادت چه می دانیم یا علی مددی!
حالا که روشنفکرنماها تنها یک هفته پس از اکران فیلم اخراجیها، نسخه قاچاق «اخراجیها» را بر روی وبسایتها گذاشتند، همان حس زمان تعطیل شدن نشریه شلمچه به دست مهاجرانی را دارم. نشریهای که مظلومانه و به حکم یک آقازاده در پشت پرده و برای دلخوشی عالیجناب... تعطیل شد. آن هم به دست کسانی که شعارشان -تحمل مخالف- و - زندهباد مخالف من- بود!!! گرچه زمانه، انتقام این ظلمها را از این آقا و آفازاده گرفت...
در آن زمان بین آن همه مدعی روشنفکری و اصلاحطلبی فقط مرحوم بورقانی بود که به کار دولت اصلاحات در تعطیل کردن شلمچه اعتراض کرد و به قولی مردانگی از خود نشان داد و گفت این کار با شعارهای ما نمیخواند. خواستم به این حضرات مثلا مخالف فیلم که از نقد به رنگ پاشی و از رنگ پاشی به تحریم و از تحریم به قاچاق فیلم رسیدند بگویم اگر دین ندارید لا اقل آزاد مرد باشید اما با خود گفتم اینها اگر مرد بودند که مخنثوار به میدان نمیآمدند. اینها که حاضرند برای حذف رقیب، اقتصاد بیمار سینما را نابود کنند مگر مروت میشناسند. یک مقدار سینماییتر بنویسم. کار این حضرات مرا به یاد فیلم گلادیاتور انداخت. در سکانس فینال فیلم، گلادیاتور باید با خود شاه مبارزه میکرد. شاه که مبارزه مردانه را از قبل باخته میدید، دشنهای مسموم در پهلوی گلادیاتور فرو برد و بعد برای مردم دست تکان داد!!! و حالا این حضرات پس از قاچاق کردن فیلم دم از پیروزی خواهند زد...
در زمان تعطیلی نشریه «شلمچه» توسط «مهاجرانی» رفقای انقلابی ما هم -که مثل این روزها در حالی که دشمن بیدار بود و آنها به سیزده بدر اسلامی رفتهاند- فقط این تعطیلی را نظارهگر بودند و سکوت پیشه کردند و راضی به این ظلم شدند.
ماکیاول میگوید: برای بقا در محیط سیاسی یا باید در اردوگاه شیران باشی یا اردوگاه روباهان. اگر این وسط باشی خورده میشوی.
... و چون شلمچه در اردوگاه چپ و راست نبود به راحتی خورده شد.
و امروز همان مدعیان روشنفکری وقتی دیدند اخراجیها در هر قسمتی که ساخته میشود گفتمانی جدید برای مردم به همراه میآورد و قواعد سیاستبازی حضرات را به هم میزند و به جای ایجاد تقابل بین مردم آنها را به هم دلی میخواند و چون نان این عقدهایها در دعوای مردم و اخراجی بودن گروهی از آنهاست به تقابل جدی با سومین قسمت از اخراجیها برخواستند.
تمام توان رسانهای خود را در این چند ماه به ایجاد فضای تحریم «اخراجیها3» مصروف کردند و در کمال ناباوری و حیرت وقتی دیدند که مردم از هر قشر و گروه و عقیده و قومی در سالنهای سینماهای کشور به فریبکاری حاجیگرینفهای امروزی و دغلکاری دباغهای مدرن میخندند و در لحضات غمگین آن به مظلومیت جانبازانشان گریه میکنند تاب نیاورده و برای جلوگیری از یک تفاهم ملی و ثبت رکوردی تاریخی در حوزه فرهنگ ناجوانمردانه دست به قاچاق اخراجیها زدند و با فیلمبرداری از روی پرده سینما و مانند تروریستهای القائده و طالبان با درج یک بیانیه به اسم جنبش سبز در اول فیلم، آن را در اینترنت و سایت بالاترین قرار دادند. این رفتار در پی اظهارات عقدهایوار مثلا یک منتقد در مصاحبه با بیبیسی علیه اخراجیها قابل پیشبینی بود.
اما آنچه که مسجل است این است که این عملههای ناتوی فرهنگی گماشته اشراف فرهنگی پشت صحنه هستند. کسانی که تحمل ورود موفق نیروهای انقلاب به حوزه سینما را ندارند آنها شرافت یک رقابت سالم جوانمردانه را نداشتند وگرنه به فکر قاچاق فیلم و به صورت رایگان در اختیار عموم قرار دادن آن نمیافتادند. آنها وقتی دیدند شعار تحریمشان رنگ باخته و ادامه استقبال مردم در سالنهای سینما به بیآبروییشان میانجامد، با ایجاد فضایی دوقطبی سعی کردند پشت اعتقادات سیاسی مردم سنگر بگیرند و با بازی با عواطف مردم به اسم جنبش سبز و ... مانع از حضور مردم در سینماها شوند. اما دیدند مردم از طیفهای مختلف سیاسی وقتی وارد سینما میشوند و حتی اگر با ذهنیت القا شده به تماشای فیلم مینشینند در پایان فیلم، سبز و قرمز و آبی یک دل شده و دروغپردازی آنها برملا میشود به وحشت افتادند. همانطور که در ساخت اخراجیها هنرمندانی با گرایشات مختلف سیاسی برای یک مضمون و هدف مشترک کنار هم ایستادند تا اخراجیها ساخته شد.
با اعلام آمار استقبال مردم، عوامل این جریان یک رقابت دو قطبی خودساخته را باختند. آنها بیشتر از اینکه از افزایش صفرهای فروش اخراجیها ناراحت باشند، از واقعیتهای تاریخی دیگری وحشت دارند. از اینکه مجبور بودند هر سال در نقدها و مطالب و سخنرانیهایشان بگویند این فیلم خوب نیست و مردم آنها را به حساب نیاورده و راه خود را بروند. آنها چهره زشت خود را که پشت گریم روشنفکری پنهان کرده بودند در آینه اخراجیها و استقبال مردمی از آن فیلم میدیدند و برای فرار از این حقیقت که جایگاهی بین مردم ندارند آینه را شکستند. غافل از آنکه ننگ با رنگ پاک نمیشود. فکر کنید با این کار شما بردید و رکورد جذب مخاطب اخراجیها را امسال زدید اما با وجدانتان چه میکنید؟ به تعبیر حضرت علی: وجدان تنها محکمهای است که احتیاج به قاضی ندارد.
ما در زمان جنگ میگفتیم: چه بکشیم و چه کشته شویم، پیروزیم و حالا هم مردم اخراجیها را چه در خانه ببینند و چه بر پرده سینما پیروزیم.
اما یک سوال باقی میماند. اگر قرار باشد برای حرف زدن ما امنیت نباشد، آیا تضمینی برای امنیت حرف زدن دیگران وجود خواهد داشت؟ در پاسخ به این سوال از دوستانی که به من و یا فیلم محبت دارند میخواهم که در دفاع از من و یا فیلم هیچ کارگردان و یا فیلمی را به روش روشنفکرنماها مورد نقد قرار ندهند و از جاده انصاف خارج نشوند.
من از اینکه شما اینقدر عصبانی هستید و حاضرید به خاطر نابود کردن مخالف خود اینقدر به زحمت بیفتید و چهره واقعی خودتان را رو کنید خوشحالم. گرچه من از اول هم معتقد بودم که شبه روشنفکران ما شناگران قابلی هستند که اگر آب گیرشان بیاید دیکتاتورهای خوبی میشوند.
در اینجا ضمن تشکر از مردمی که هوشیارانه با استقبال خود خار در چشم حسودان و کوتهفکران فرهنگی بودند، امیدوارم علیرغم این اتفاق ترجیح بدهند فیلم را بر روی پرده سینما ببینند نه در سفره روشنفکران قاچاقچی!
نشریه شلمچه بسته شد. نشریه جبهه بسته شد. فیلم فقر و فحشا آنگونه شد و با اخراجیها اینگونه رفتار کردند. قطار تا حرکت نکند سنگش نمیزنند و من خوشحالم که پر و بالم را میشکنید. اگر سنگم نمیزدید، به کارم و زنده بودنم شک میکردم. لازمه انقلابی بودن تحمل سختیهاست.
ما زنده از آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست
مسعود دهنمکی